-
خوشبختی
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 21:03
آ نگاه که غرور کسی را له میکنی آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری آنگاه که حتی گوشت رامی بندی تاصدای خردشدن غرورش رانشنوی آنگاه که خدا رامیبینی وبنده خدارا نادیده میگیری میخواهم بدانم.... دستانت را به سوی کدام آ سمان دراز میکنی تابرای...
-
خوب
چهارشنبه 1 مردادماه سال 1393 20:02
ما باهمه زندگی معامله میکنیم باخودمان هم معامله میکنیم وبا کسانی که دوستشان داریم هم اگرنبخشی نمیبخشم خیانت کنی خیانت میکنم بدی کنی بدی میکنم دروغ بگویی دروغ میگم وهمیشه کوچک میمانیم بدون تجربه ی زندگی بالاتر وآرمانی تر این رابدانیم که باخوب خوب بودن هنر نیست
-
سلام
چهارشنبه 18 تیرماه سال 1393 00:40
سلام به همه تون خوشحالم که دوباره تونستم بیام نت ....یه گلایها ز اونای که این مدت اصلا احوالی نگرفتن ویه تشکر ویژه از کسای که اومدن مخصوصا حدیث گلم که همیشه بود .....ببخشید با اینکه بیشتر از یه هفته ازکنکور گذشته من دیر اومدم اما خدارو شکر که دیگه تموم شد
-
شعر
چهارشنبه 18 تیرماه سال 1393 00:29
اشک این روزها باران بسیارمیبارد وچه شور است این قطرات باران مرادرخاطربارانیم غرق میکند وه که چه طعمی دارد این شوری انگار اشک های تورا مینوشم حتی زمانی که درکنارم نیستی بازهم قطرات باران دهانم راشور میکند گاه به آسمان تیره مینگرم وهجوم سیل این قطرات شور اما فقط یاد تومرا سیراب میکند تا ازتشنگی نمیرم!
-
روز خوب پیروزی...
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 14:18
مثل غنچه بود آن روز غنچه ای که روییده درهوای بهمن ماه بردرخت خشکیده مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین چشمه ای که میبیند مردتشنه ای غمگین گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز سرزمین ما ( ایران ) لاله زار بود آن روز روز خنده ی ما بود روز گریه دشمن روزخوب پیروزی (( بیست دوم بهمن ))
-
تغییر جنسسسسسسسسسسسسسیت!!!
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1392 23:19
کارپسرای امروزی...................... از رژلب...زیرابرو برداشتن....پوشیدن شلوار قرمز گذشته........... دیروز یه پسر وسط دعوا................. اگه گفتین چیکارمیکرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ . . . . . . . . . . جیغ میزد
-
یکی از بچه ها لطف کرده فرستاده دلم نیومد نزارمش!!
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 11:00
خداوندا .....!!!!!!! . . . خداوندا نمی دانم ،در این دنیای وانفسا کدامین تکیه گه را، تکیه گاه خویشتن سازم، نمیدانم ....!!!!! . . . نمی دانم خداوندا ....!!!!!! در این وادی، که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم . . . نمی دانم خداوندا ......!!!!! به جان لاله های پاک و...
-
گفتگو باخدا (عشق ابدی...)
جمعه 15 شهریورماه سال 1392 16:55
گفتم :خسته ام گفتی :لا تقنطوامن رحمته الله_از رحمت خدا نا امید نشید(زمر53) گفتم :هیچکی نمیدونه تو دلم چی میگذره گفتی :ان الله یحول بین المر و قلبه- خدا حائل هست بین انسان و قلبش(انفال24) گفتم: تو این دنیا کسی رو ندارم گفتی :نحن اقرب الیه من حبل الورید -ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم(ق 16) گفتم :انگار اصلا منو فراموش...
-
درد بی غیرتی!!!!
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1392 13:04
جوان خیلی ارام ومتین به مرد نزدیک شدوبا لحنی مودبانه گفت:ببخشید اقا!من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم ولذت ببرم؟مرد اصلا توقع چنین حرفی را نداشت وحسابی جاخورده بودمثل اتشفشان از جا در رفت ومیان بازاروجمعیت یقه جوان را گرفت وعصبانی طوری که رگ گردنش بیرون زده بود اورا به دیوارکوفت وفریاد زد:مرتیکه عوضی مگه خودت...
-
حکایت من
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1392 11:30
یکی اومده بود با احساسم بازی کنه . . . . . . . .سه هیچ بردمش
-
خنده
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 10:45
تورو خدا ناراحت نشین برا خنده نوشتم ضدپسر لیلی شدم مجنون شدی شیرین شدم فرهادشدی حواشدم بعیدمیدونم ادم بشی بعضی ازپسرارو که میبینم دلم میخوادبهشون بگم خوشگل خانوم کدوم ارایشگاه میری خدایادرافرینش مردها کیفیت را فدای کمیت نکن کم خلق کن ولی ادم خلق کن فواید زن زن بهنگام گرفتاری به گریه متوسل میشود امامرد به دروغ گریه...
-
یا وافی!!!!!
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1392 10:24
خدایا..... ذهنم پریشان است قلبم بی قراراست افکارم شوریده اند ودرمانده ام پس رشته ای زندگی ام را به دستهای امن تو می سپارم انگاه طوفان می خوابدو ارامش تو حکم فرما میشود
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 04:34
عاشقانه ای شب ازرویای تورنگین شده سینه ام ازعطر توسنگین شده ای بروی چشم من گسترده خویش شادیم بخشیده ازاندوه بیش همچوبارانی که شوید جسم خاک هستیم زالودگی ها کرده پاک...
-
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1392 11:02
کاش میشد بچگی رازنده کرد کودکی شدکودکانه گریه کرد شعر قهرقهر راتا قیامت سرود آن قیامت که دمی بیشتر نبود فاصله با کودکی هامان چه کرد کاش میشد بچگانه خنده کرد
-
قلیونی
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 19:36
من ادم توحوا... سیبی درکارباشدیانه!! دراغوش♥♥♥♥ توبهشت جاریست... بوسهایت طعم دوسیب میدهد!!:-*:-*
-
هدیه(شعرانتخابیه داداشمه)
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 19:24
رفتی و دیوانم کردی جنونم را مدیون توام........
-
هبوط
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 18:07
دوباره سیب بچینین ادم وحوا همه خسته ایم... بگذاریدازاینجا هم بیرونمان کنند....
-
رسیدن
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 17:52
خدایا : کدامین پل در کجای دنیا شکسته ! که هیچ کس به مقصدخود نمیرسد ...
-
گذشته آینده
جمعه 26 اسفندماه سال 1390 10:52
همیشه بهترین آینده برپایه گذشته ای فراموش شده بنا میشودتاغمهاواشتباهات گذشته رارهانکنی نمیتوانی در زندگی پیشرفت کنی.
-
حرف
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 08:42
بی دلیل نیست ما ادم ها روی حرفمان نمیمانیم: ماروی زمینی زندگی میکنیم کا هرروز خودش را دور میزند
-
دوستی
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 08:35
اگرمیخواهید در زندگی دوستان وفاداری ویارغمخواری داشته باشید کم وخیلی دیربا مردم دوست شوید
-
حکایت پسر بی عار شرور
جمعه 19 اسفندماه سال 1390 08:35
جوانی بود بسیار شرور وبی عار,که اهالی محل از دست اوبه تنگ امده بدند. مردم نزد کدخدای محله رفته وشکایت کردند . کد خدا گفت :برای او زنی بگیرید شاید دست از شرارت بردارد. زنی را برای او عقد کردندچند روز بعد ان جوان قدری نان خریدوبه دست راست خود گرفت ودست چپش ماست خریده بوددر کاسه کرده بود انگاه عازم خانه اش شد که سگی به...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 اسفندماه سال 1390 08:21
روی قلبش با حروف درشت نوشت ,< <ورود عشق ممنون> >.....بعد زیر ان داخل پرانتز نوشت (به جز امشب ,فرداشب وشبهای دگر!)
-
بازگشت
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 11:12
گفت دیگه هرگز بر نمیگردم... راه خودش و گرفت و رفت... تا میتونست دور شد... غافل از اینکه کره زمین گرد بود...
-
سواله یه بچه شیطون ازمامانش
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 11:21
خونه مشغول کار بودم که دخترم بدو بدو اومد پرسید : دخترم: مامان، تو زنی یا مردی؟ من: زنم دیگه، پس چی ام؟ دخترم: بابا، چی؟ اونم زنه؟ من: نه مامانی، بابا مرده. دخترم: مامان تو زنی یا مردی؟ من: زنم دیگه پس چی ام؟ دخترم: راست میگی مامان؟ من: آره چطور مگه؟ دخترم: هیچی مامان! دیگه کی زنه؟ من: خاله مریم، خاله آرزو، مامان بزرگ...
-
فهمیدن!!!!!!!!!
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 11:08
ماادما زندگی میکنن بااینکه اصلا راه روش زندگی کردنو نمیدونیم واقعا نمیدونیم بعضی موقعا وقتی خلوت میکنم با خودم میگم خداجون ادم هیچی نداشته باشه فقط درک شعور حسابی فقط بفهمه که داره چیکار میکنه خیلی سخته فهمیدن واقعا سخته فهمیدن اینکه میخوایم چیکار کنیم چه جوری زندگی کنیم چه جوری وقت اعصبانیت خودمونو کنترل کنیم چه جوری...
-
بدون شرح
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 01:12
موشی در خانه صاحب مزرعه داری تله موشی دید ! امدوبیش مرغ گاو گوسفند گفت:انها گفتند :مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله موش افتاد وزن مزرعه داررا گزید !ازمرغ برایش سوب درست کردندوگوسفندرابرای عیادت کنندگان سربریدنندوگاو رابرای مجلس ترحیمش کشتند! ودر این مدت موش در سوراخ دیواری به فکر فرورفته بود که مشکلی که به...
-
بدون شرح
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 01:11
موشی در خانه صاحب مزرعه داری لته موشی دید ! امدوبیش مرغ گاو گوسفند گفت:انها گفتند :مشکل توست به ما ربطی ندارد! ماری در تله موش افتاد وزن مزرعه داررا گزید !ازمرغ برایش سوب درست کردندوگوسفندرابرای عیادت کنندگان سربریدنندوگاو رابرای مجلس ترحیمش کشتند! ودر این مدت موش در سوراخ دیواری به فکر فرورفته بود که مشکلی که به...
-
جین سیمون موفقیت را چنین میبندارد:
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 12:42
منتظرباش اما معطل نشو٫ تحمل کن اماتوقف نکن ٫قاطع باش اما لجباز نباش٫صریح باش اما گستاخ نباش٫بگو اری اما نگوحتما٫بگو نه امانگوابدا٫شکست بخور امت تااشی دوباره کن٫که اگر چنین گنی بی تریدد موفقی!
-
زندگی
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 18:37
زندگی راازنخست برای من بدترجرجمه کرده اند،زندگی رایکی مرگ تدریجی نام نهاد،یکی بدبختی مطلق معنی کرد،یکی درددرمان ناپذیرش خواند،وسرانجام یکی رسیدوگفت:زندگی به تنهای ناقص است تاعشق نباشد،زندگی تفسیرنمیشود.