بدون شرح

موشی در خانه صاحب مزرعه داری تله موشی دید !

امدوبیش مرغ گاو گوسفند گفت:انها گفتند :مشکل توست به ما ربطی ندارد!

ماری در تله موش افتاد وزن مزرعه داررا گزید !ازمرغ برایش سوب درست کردندوگوسفندرابرای عیادت کنندگان سربریدنندوگاو رابرای مجلس ترحیمش کشتند!

ودر این مدت موش در سوراخ دیواری به فکر فرورفته بود که مشکلی که به دیگران ربطی نداشت!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
فهیمه دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:06 ق.ظ http://taranomeayehayebaran.blogfa.com

سلام بر شما
حکایت خیلی زیبایی بود...
مرسی از مطلب زیباتون کلی استفاده کردم...
ممنون میشم به منم سر بزنین و نظرتونو بگین...
موفق باشین.

درود برشما مرسی شما ذهنتون جستجوگذبوده که به دتون نسته این مطالب موید باشین

فهیمه چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ق.ظ http://taranomeayehayebaran.blogfa.com

سلام
مرسی از حضورتون
منتظر نظرات بعدیتون در وبلاگم هستم.
شاد باشید.

محسن پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:18 ب.ظ http://www.nogirls.blogsky.com

سلام
چرا تو اینقدر بی حالی؟
من اون مطالبو گذاشتم که افرادی مثل شما سر حال بیان.
تازه همین که اومدی وبلاگم نظر گذاشتی یعنی بیخیال پسرا نیستی و نمیشی.
پس الکی سر خودتو کلاه نذار.
موفق باشی

سلام دیگه به خاطرمشکلات زندگی!!مچکر که...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد