- من از این زندگی خسته شدم ٬ میخوام خودمو بکشم
** بیا پائین بابا ٬ رفتی اون بالا شعار میدی واسه ما
- به جون خودم جدی گفتم
** برو بابا حال نداریم
- نرو ٬ دٍ ٬ وایسا آقا ٬ جداْ میخوام خودمو بکشم
** اه اه ٬ سوسول
- ای بابا ٬ اینیکی هم باور نکرد |
بعد از زلزله دلش شور عروسکش را می زد. خیلی دوستش داشت..
پدر را که از زیر خاک درآوردند عروسک توی دستش بود.
پدر خوابیده بود اما عروسک بیدار بود...
از اینکه پسر دار شده بود افتخار می کرد و اعتقاد داشت این پسره که نام خاندانش را زنده نگه
می دارد سال ها بعد زمانی که در گذشت ، پسر بلافاصله نام خانوادگی اش را تغییر داد.
مردى به حضور امام صادق (ع) آمد و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت مرا موعظه کن . امام صادق (ع) فرمود :